آزاد اندیشی
نام نویسنده: رحیم پورازغدی
ظهر روز 27 آذر در دانشگاه تهران، همایشی با عنوان “ دانشگاهیان و حوزویان» در نشست مشترکی میان اساتید دانشگاه و حوزه و جمع کثیری از دانشجویان و طلاب به مناسبت وحدت حوزه و دانشگاه برگزار شد.
ابتدا سخنرانی کوتاهی از سوی دکتر رحیمپور ازغدی ارایه شد و سپس انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی و بسیج دانشجویی این دانشگاه به همین مناسبت، بیانیههای خود را قرائت کردند.
متن زیر، چکیدهی سخنرانی دکتر رحیمپور ازغدی است:
بسم الله الرحمن الرحیم
درود میفرستیم به همهی مردان و زنان بزرگ از دانشگاه و حوزه که به ویژه در نیمقرن اخیر، در غربت و سکوت، گفتند و نوشتند و برای استقرار جامعهی دینی جدید و فرهنگ دینی معاصر (با تاکید بر هر دو قید) مایه گذاشتند و خون دل خوردند و بر مجاهدین حوزه و دانشگاه که در این راه مقدس، خون دادند، و در شکنجهگاههای رژیم پیشین، در جبهههای نبرد و کف همین خیابانهای تهران، خونشان در هم آمیخت و مخلوط شد.
برادران و خواهران! امروز برنامهریزی و سرمایهگذریهای کلانی برای ایجاد شکافهای نژادی، مذهبی و صنفی در کشور میشود و اگر ما چرت بزنیم، قافیه را خواهیم باخت. ما باید عمیقا از دستاورد آن ارواح پاک و از خون دلهایی که خوردند و خونهایی که دادند، حراست کنیم.
یک روز هدفگزاری برای ارتباط حوزه و دانشگاه آسانتر و واضحتر بود. تفاهم، درک متقابل، رفع سوء ظنها، آشنایی با علوم و متد یکدیگر و ... نزدیک شدن در صفوف مبارزه علیه ستم، استبداد و امپریالیزم، کفایت میکرد. امروز آن تلاشها به ثمر نشست و حاکمیتی را برانداختیم و حاکمیت جدیدی با اهداف و مبانی جدید به ثمر نشست؛ این دستاورد بزرگ نسل اول حوزه و دانشگاه معاصر بود.
نسل دوم حوزه و دانشگاه نیز در حراست از انقلاب طی دو دههی گذشته، سرمایهگذاری کلانی کرد و نسبتا موفق بود، گر چه ضعفهای مهمی داشت و برخی از مسائل را نتوانست به خوبی حل کند. علت آن هم روشن است چون ”نظامسازی”، از ”نظام براندازی” به مراتب پیچیدهتر و مشکلتر است. دوسه بار انقلابکردن، از یکبار ”درست حکومت کردن” سختتر است. اما امروز نوبت به نسل سوم حوزه و دانشگاه رسیده است که گام سوم را در نهادینه کردن ارزشهای انقلاب و تکمیل پروژهی وحدت بردارد. این گام سوم بسیار بسیار مهم و خطیر است. اگر به درستی برداشته نشود، همهی زحمات نیمقرن گذشته جبههی عام انقلاب اسلامی و دو نسل پیشین به هدر خواهد رفت و عقبگرد وحشتناکی خواهیم داشت که معلوم نیست دوباره چه وقت، قابل جبران باشد. شاید قرنها وقت ببرد. امام (ره) بارها میگفت اگر ما شکست بخوریم، قدرتها چنان سیلی به اسلام میزنند که تا قرنها بلند نشود. چون قدرت اسلام و پتانسیل عظیم اجتماعی آن را در دو دههی گذشته تجربه کردند و مستبدین عالم، زهر اسلام سیاسی را چشیدند.
اما نوع برنامهریزی و هدفگزاری برای نسل سوم با آنچه وظیفهی دو نسل قبل بوده است گرچه در اصول، مشترک است اما البته باید در استراتژی و تاکتیک، متفاوت باشد. ما باید مراحل پیچیدهتر و نهادینهتری از این پروژه را پیش ببریم. شعار ما باید این باشد: سادهزیستی نظری و راحتطلبی عملی، موقوف.
حوزه امروز البته با 30 سال قبل بسیار متفاوت است. پیشرفتهای بزرگ در حوزه اتفاق افتاده و امروز دارای دهها موسسهی تحقیقاتی و صدها فاضل حوزوی روشنفکر است که اهل قلم، آشنا با علوم جدید و اهل تفکر اجتماعیاند. دانشگاه ما هم با دانشگاه 30 سال قبل بسیار متفاوت است. دانشگاه به مراتب مردمیتر، دینیتر و زندهتر از دانشگاه قبل از انقلاب است. روح تحقیق و پیشرفت، علاقه به تولید علم و حضور در صحنه مشکلات اجتماعی و حس همدردی با محرومین، در دانشگاه، زنده شده است. قلب دانشگاه و حوزه امروز با صدای بلند میتپد و آنها که مرگ دانشگاه را و افول حوزه را آرزو میکردند، آرزوی خود را به گور میبرند. در عین حال امروز همهی ما ناآرامیم و از وضع موجود، راضی نیستیم و این نارضایتی، نه به معنای انکار پیشرفتها بلکه به دلیل آرمانهای بلندتری است که داشته و داریم. این دغدغه، مقدس است و باید حفظ شود. نباید ترسید و نباید مایوس شد و نباید خسته شد. امیدوار، مصمم، و مثبتاندیش، فعال و جدی باشیم و به آینده بزرگی که انشاءالله در پیش است بیندیشیم، این آینده، البته محتوم نیست و به دست شما باید ساخته شود.
اگر ما تجربه جامعهسازی جدید که پیریزی آن چند دهه و ساختمان کامل آن دو سه قرن وقت میبرد را به درستی پیش ببریم، بزرگترین پدیدهی چند قرن اخیر جهان اتفاق افتاده است. چون واحد زمان در رفتار فردی، ساعت و روز و سال است اما در مقیاس تحول اجتماعی، این واحد، دهه است و سایر تمدنها هم طی چهار و پنج قرن تلاش ساخته شدهاند و خلقالساعه نبودهاند. این همان پدیدهای است که من آن را رنسانس اسلامی مینامم. مانیفست تحول بزرگ جهان اسلام به دست شما، دارد نوشته میشود. کوچکترین اقدامات شما زیر ذرهبین تاریخ قرار خواهد گرفت و ملتهای بسیاری منتظرند تا از روی دست شما نسخهبرداری کنند و جامعه جدیدی بسازند. انقلابهای بسیاری در جهان اسلامی از روی دست انقلابیون ایرانی، کپیبرداری و الهام گرفته شده، اما باید بتوانیم در مرحلهی بعد، جامعه دینی جدید یعنی محصول انقلاب دینی را هم به جهان عرضه کنیم تا الگوبرداری در جامعهسازی پس از الگوی انقلاب هم به سایر ملتها هدیه شود. اگر درس انقلاب دادیم، درس حکومت و جامعهسازی هم باید بدهیم تا این ترم آموزش جهانی، تکمیل شود والا، کار، ناقص میماند و در دهههای آینده، روح یاس و عقبگرد جهان اسلام را دوباره خواهد گرفت. جامعهای بسازیم که زیر از زیر فشار عادات غلط و خرافی گذشته رها شود و در عین حال به دام خرافات مدرن که از سوی هژمونی غرب به ملتها تحمیل شود، نیفتد.
ما - حوزه و دانشگاه - باید مدام با خود مرور کنیم که چه جامعهای میخواستیم و میخواهیم بنا کنیم. مدیران کشور، تقریبا همگی از کرسیهای دانشگاه و حوزه، به کرسی مدیریت کشور میآیند. حاکمیت ما خوشبختانه هم ماهیتا مردمی است و هم حقیقتا فرزند دانشگاه و حوزه است. هیچ وقت مثل این عصر، حلقهی نظر و عمل، به یکدیگر، اینگونه وصل نبوده است. هر فکر قوی که در دانشگاه یا حوزه، تولید شود به فاصلهی کوتاهی وارد حاکمیت میشود و حتی عملی میشود. این واقعیت، از طرفی، بسیار امیدوارکننده است که سرنوشت جامعه و نظام، در محافل علمی، تعیین شود و نه در پستوی مافیاهای قدرت و ثروت و در عین حال، مسوولیتآور است. و تکلیف بزرگی از سوی خدا و مردم است خطاب به دانشگاه و حوزه، که تولید فکر کنید و کار خلاق کنید. تا میتوانید به جای وعده دادن و صرفا انتقادکردن و وراجی کردن، کار مثبت کنید. ما در دههی سوم، برادران و خواهران، کمتر باید کلیگویی کنیم. دههی سوم، دههی جزییگویی و دقت فکری است. باید همان اصول دههی اول را پیگیری کرد اما نباید عینا و انحصارا در همان حد، باقی ماند. حوزه و دانشگاه، باید حرفهای تکراری در باب جامعه و حکومت ایدهآل را تبدیل به ایدههای جدیدتر و اجتهادیتر، و به راهکار عملیتر و برنامههای عینیتر کنند.
اگرحوزه و دانشگاه، در پروژهی تولید علم و تولید حرفهای تازهتر و طرحهای عملیتر، شکست بخورند، حاکمیت هم شکست خواهد خورد؛ در این شرایط ما باید:
اولا - امید خود را از دست ندهیم و منفی بافی نکنیم. اگر حوزه و دانشگاه، مثبت باشند، کل حاکمیت، مثبت خواهد بود و جامعه هم به جلو خواهد رفت.
ثانیا: حوزه و دانشگاه، کمی عملگراتر و عینیتر باید بشوند. طلبه و دانشجو نباید جدا از جامعه و بیارتباط با شرایط کشور، مطالعه و مباحثه کنند. در روایات ما از علم به طور مطلق یعنی تبدیل ذهن به انباری از مفاهیم و الفاظ بهدردبخور دفاع نمیشود بلکه علم مفید، علم نافع، و علم توام با عمل، مورد سفارش است.
ما با علممان نمیخواهیم برای یکدیگر پز بدهیم و مدرکمان را به سر دیگری بزنیم. علم باید به درد دنیا و آخرت مردم بخورد. علم باید به کار بشر و حقوق بشر و رشد او و نجات محرومین بیاید. طرح جامع ما برای نیم قرن آینده حکومت و جامعه چیست؟! هر چه هست بر همان اساس باید از امروز به سیر علوم و تحقیقات و موضوعات و مطالعات خود جهت بدهیم.
حوزه و دانشگاه، هنوز با همهی ظرفیت خود پای کار نیامدهاند و کمتر از 20% ظرفیتشان فعال شده. نظام باید حوزه و دانشگاه را در جریان مشکلات کشور قرار دهد و آنها را پای کار بیاورد. همه تحقیقات علمی ما، اعم از تجربی و علوم پایه و فلسفی و عقلی و نقلی و فقهی و کلامی و اخلاقی و همه و همه در دانشگاه و حوزه باید پای کار آورده شوند.
ثالثا - مراقب باشیم هسته و بدنهی اصلی حوزه و دانشگاه به مسائل فرعی و حاشیهای و دعواهای جناحی و حزبی و فحاشیهای ژورنالیستی و چاقوکشی، آلوده نشوند و انرژی که باید به کار مردم بیاید در این جبهههای انحرافی و در اغراض نازل به هدر نرود.
امروز باید به راه وسط میان طالبانیزم و سکولاریزم بیندیشیم. به راه سوم میان سلطنت سنتی و دموکراسی غربی بیندیشیم. به راه سوم، میان یک جامعه بدوی عقب افتاده و تکنولوژی بدون آرمان غربی بیندیشیم. به راه سوم، میان انزوای رهبانی شرق و شهوتپرستی و نفسانیت غرب بیندیشیم. به راه سوم، میان فقر مفرط و سرمایهداری افسارگسیخته بیندیشیم. به راه سوم، میان تحجر و قشریگری و گذشتهگرایی با تقلید و ترجمه و غربپرستی بیندیشیم. راه سوم، راه خلاقیت و تولید و اجتهاد و نواندیشی در عین اصالتخواهی و اصولگرایی و ارزش محوری است. راه سوم، راه اخلاقگرایی بدون ظاهرآرایی و ریاکاری است. راه سوم، راه عملگرایی، بدون عملزدگی و پراگماتیزم است. راه سوم، راه نواندیشی و روشنفکری، بدون بدعتگذاری و ارتداد است. راه سوم، راه اصولگرایی، بدون قشری گرایی و بنیادگرایی است. راه سوم، راه آزاداندیشی، بدون اباحیگری و شکاکیت است. راه سوم، راه گفتوگو و مباحثه بدون لجاجت و بیادبی و چاقوکشی است. راه سوم، در ضمن اختلافنظرهاست. راه سوم، راه مردمگرایی و مردمسالاری، بدون عوامزدگی و عوامفریبی است. راه سوم، راه قانونگرایی، بدون عدالتستیزی است. راه سوم، راه آزادی، بدون هوچیگری و هرج و مرجطلبی است. راه سوم، راه دفاع از امنیت بدون سرکوب آزادیهای مشروع است.
این راه را باید ابتدا نخبگان ما در حوزه و دانشگاه هموار کنند و حاکمیت با همهی گرایشهای اسلامیاش، آن را طی کند
منبع : سایت شهید آوینی